بررسی و نقد کتاب « جنگ ایران و عراق؛ پیش درآمدی بر یک نظریه» مولف : دکتر محمد درودیان (قسمت 17و18)
pt22b, [30.05.17 09:20]
بررسی و نقد کتاب « جنگ ایران و عراق؛ پیش درآمدی بر یک نظریه» مولف : دکتر محمد درودیان در دانشگاه عالی دفاع ملی( قسمت هفدهم) ادامه دکتر شمس احمر: اما در رابطه با این کتاب سه رویکرد می بینم، نقاد این اثر حداقل سه رویکرد خواهد داشت؛ یکی رویکرد نقد ساختاری، دیگری محتوایی و سومین، نقد روششناسی. تلاش کردم و بنا بر توصیه عزیزان بر رویکرد نقد روششناسی پژوهشی این کتاب متمرکز شدم. اگر بخواهم اشارهای کوتاه و گذرا داشته باشم در نقد ساختاری، حداقل باید در نسخههای بعد به این نکات توجه داشت؛ اول؛ بررسی جامع و مانع بودن کتاب است یعنی همه آنچه باید در این کتاب باشد با توجه به موضوع کتاب و هدفگذاری کتاب و مانع بودن به معنای آنکه آنچه ربطی به نتیجهگیری آخر یا پاسخ صریح پرسشها را از متن خارج کنیم. نکته دیگر چیدمان منطقی و ترتیب و توالی نگارش کتاب است و باید این سوال را پرسید که آیا از ابتدا تا انتهای کتاب، چیدمان، یک منطق خاصی دارد و منطقی است یا اینکه نه، تقدم و تأخر در آن رعایت نشده است. اما برای نقد محتوایی، دو نکته را باید لحاظ کرد؛ اول اینکه تناسب محتوای کتاب با عنوان و پرسشهای کتاب را احراز کرد و دیگر اینکه اگر تناقض یا مغایرتهایی در جایجای متن دیده میشود، باید برجسته گردد.
به لحاظ روششناسی، مطابق فرآیند پژوهشی؛ میبایست حتماً استانداردی برای آن درنظر گرفته شود. استحضار دارید که وقتی محققی کار تحقیقی میکند، نوع پژوهش یا کیفی است و یا کمی. اگر کمی است، یکسری ملاحظات بر آن مترتب است و اگر کیفی است، گونهای دیگر. با فرض اینکه ما میدانیم که این پژوهش کیفی است، لذا انتظار میرود فرآیند یک تحقیق کلاسیک در آن رعایت شده باشد. بیان مسأاه داشته باشد، پرسشها را از آن مسأله استخراج کرده باشد و اگر فرضیهای میتواند اقامه کند و اگر نه دامنه پرسشهای قابل قبولی را به دست دهد و بگوید پاسخها را با چه روشی احراز خواهد کرد. در انتها، پاسخهایی القایی و یا یک الگو ارائه دهد.
در تحقیقهای کیفی نمیتوانیم مدلی ارائه دهیم. مدل؛ یعنی رابطه کمی بین متغیرها ولی الگو؛ یعنی مؤلفهایی که امکان کمّی شدنشان وجود ندارد، ولی رابطه منطقی بین آنها وجود دارد.
در این تحقیق، سیاق کلاسیک رعایت نشده است. شاکله بحث من روی روش شناسی است و در این کتاب بیان مسأله به صورت تصریحی انجام نشده، در یک عنوان مشخص. وقتی سه بار این کتاب را خواندم ، به نظرم رسید در یک عبارت دو یا سه خطی میشد مسأله را بیان کرد که: خوانشهای موجود و سنتی از پدیده جنگ ایران و عراق به تدریج پاسخگوی نیاز نسلهای آینده ما نیست. نیاز به بازخوانی داریم. خوب بود به عنوان سرتیتری با عنوان بیان مسأله انجام میگرفت. بعد از این، یک محقق میتواند سلسله پرسشهایی را از بیان مسأله استخراج کند. متناسب با دسترسی به دادهها و علائق خود و تحلیل و منابعی که دارد. فکر میکنم که نه بیان مسأله صورت گرفته و نه به رابطه منطقی بین پرسشها و بیان مسأله پرداخته شده است.
pt22b, [31.05.17 08:47]
بررسی و نقد کتاب « جنگ ایران و عراق؛ پیش درآمدی بر یک نظریه» مولف : دکتر محمد درودیان در دانشگاه عالی دفاع ملی( قسمت هیجدهم) دکتر شمس احمر: ادامه نکته بعد، مفروضات حاکم بر تحقیق است. کار پژوهشیِ ارزشمند، خوب است مفروضات شفاف و مشخصی داشته باشد. به لحاظ زمانی مفروض مسأله روشن است یعنی از ابتدای انقلاب. یعنی 20 ماه قبل از جنگ. ولی می بایست اقامه دلیل میشد که چرا 20 ماه. یعنی المانهایی که ما را به سوی جنگ برد از 20 ماه به جنگ مانده شکل گرفتند یا نه! نزاعها و مناقشات ما با عراق عقبههای تاریخی گسترده تری دارد که آنها به تدریج بر شکل گیری جنگ سایه میاندازند. یا عرصه جغرافیایی، که در کدام عرصه باید این جنگ، تحلیل شود. جغرافیای جنگ دارد تغییر میکند و این خود، مدل و دادههای ما را متأثر می سازد. نکته دیگر اینکه سطح تاکتیکی و استراتژیک چقدر در هم تنیده شدهاند که آن تلاش و دغدغه اصلی ایشان که مباحث نظری کتاب را به سوی استراتژیک ببرد، می داند که اینقدر گزارههایی در سطح تاکتیکی عملیاتی وجود دارد که وقتی کسی حساس شود، میبیند اصلاً هدفِ کتاب این نبوده است. در این جلسه هم، ما امروز شاهد بودیم. ارزشمندی کتاب این است که کاری در سطح استراتژیک میکند. این مرزبندی ها مشخص نشده که ان شاءالله در نسخههای بعدی رعایت خواهد شد.