...من ینتظر

مِنَ الْمُؤْمِنینَ رِجالٌ صَدَقُوا ما عاهَدُوا اللَّهَ عَلَیْهِ... وبلاگ شخصی سید ناصر حسینی

...من ینتظر

مِنَ الْمُؤْمِنینَ رِجالٌ صَدَقُوا ما عاهَدُوا اللَّهَ عَلَیْهِ... وبلاگ شخصی سید ناصر حسینی

طبقه بندی موضوعی

بسمه تعالی

 

هدایت سال اول جنگ در خوزستان توسط نیروی زمینی ارتش جمهوری اسلامی ایران

توجه: قبل از بررسی مسائل مورد نظر در این قسمت لازم به یادآوری است که این قسمت شرح جریان نبرد ویژه­ای نیست، بلکه خلاصه­ای از چگونگی کلیات طرح­ریزی و هدایت جنگ در یک سال اول در صحنه عملیات خوزستان می­باشد، زیرا شرح عملیات طرح­ریزی و هدایت هر یک از نبردهای اجرا شده در خوزستان در کتاب­های جداگانه تهیه و تدوین گردیده است و برای بررسی نبردها لازم است به کتاب مربوطه مراجعه شود.

                                                                                           سید ناصر حسینی

1- کلیات

از آغاز جنگ تحمیلی ایران و عراق صحنه عملیات به دو صحنه مستقل تقسیم گردید که یک قسمت به نام صحنه عملیات غرب و قسمت دیگر به نام صحنه عملیات جنوب نامیده شد. صحنه عملیات جنوب از کرانه خلیج فارس و اروند رود در جنوب شروع می­شد و تا غرب دهلران و رودخانه چنگوله ادامه پیدا می­کرد و صحنه عملیات غرب از رودخانه چنگوله و شرق دشت مهران شروع می­شد تا دالامپرداغ در مرز مشترک ایران و عراق و ترکیه امتداد می­یافت که شامل منطقه مرزی ایران و عراق در استان ایلام باختران کردستان و قسمتی از استان آذربایجان غربی می­گردید.

در این بررسی فقط خلاصه عملیات نیروهای مسلح ایران در صحنه عملیات جنوب مورد نظر می­باشد و مسائل مربوطه به منطقه غرب در کتاب‌های جداگانه­ای تدوین می­گردد.

 

2- خلاصه وضعیت عملیات قبل از آغاز جنگ در مهر ماه 1359

شروع جریان وضعیت عملیات قبل از آغاز جنگ در کتاب مقدمات جنگ تحمیلی گردآوری و تدوین شده است و خلاصه وقایع جنگ چنین بوده که نیروهای متجاوز بعث عراق از اوایل فروردین ماه سال1359 اقدامات خصمانه در نزدیکی مرز بین دو کشور آغاز کردند، به نحوی که ارتش جمهوری اسلامی ایران، از جانب ارتش عراق احساس خطر نمود.

 در 21 فروردین ماه 1359 آماده باش کامل به کلیه یگان­ها داده شد. در این موقع در صحنه عملیات جنوب فقط لشکر 92 زرهی استقرار داشت، این لشکر نیز به حالت آماده باش کامل درآمد و قسمتی از یگان­های این لشکر به مواضع پدافندی نزدیک مرز اعزام شد. تحریکات مرزی نیروهای متجاوز عراق در حوالی پاسگاه­های ژاندرمری مرزی به وقوع پیوست.

در اوایل خرداد ماه 59 درگیری مرزی در منطقه مهران شدیدتر شد و پاسگاه­های مرزی در این قسمت زیر آتش جنگ­افزارهای سنگین دشمن قرار گرفت و عناصر مانوری نیروهای عراقی در نزدیکی مرز مستقر گردید و نیروهای عراقی تلاش کردند قسمتی از ارتفاعات مرزی شمال غربی مهران را که شامل تپه 343 نیز می­شد، اشغال کنند. لشکر 92 زرهی در اجرای دستور نیروی زمینی یک واحد زرهی و مکانیزه در حدود یک گردان به مهران اعزام کرد و نبرد نسبتاً جدی بین نیروهای ایرانی و عراقی در گرفت و نیروهای عراقی مجبور به عقب­نشینی از نزدیکی مرز شدند. ولی تحریکات نیروهای عراقی از نقاط دیگر خوزستان به خصوص غرب دهلران آغاز شد. عناصر ژاندرمری از لشکر 92 زرهی درخواست اعزام نیروی تقویتی کردند و لشکر عناصری از تیپ 2 دزفول را برای تقویت پاسگاه­های مرزی عین خوش و موسیان اعزام کرد. این حوادث مرزی به مرور شدت یافت و از دهه دوم شهریور ماه به صورت برخوردهای جدی محلی در حوالی پاسگاه­های چیلات و بیات و فکه و سمیده و صفریه و سوبله و طلایه و کوشک و کرانه نهر خین درآمد. از 31 شهریور ماه با بمباران نیروی هوایی متجاوز عراق در شهرهای خوزستان تبدیل به جنگ عمومی بین نیروهای مسلح ایران و عراق گردید.

در این مرحله از عملیات که بیش از 5 ماه ادامه  داشت، رهبری عملیات منطقه جنوب از مهران در شمال تا دهانه اروند رود در خلیج فارس (دهانه فاو) با فرماندهی لشکر 92 زرهی بود و فقط عناصر سازمانی و زیر امر لشکر 92 زرهی در خوزستان حاضر و آماده برای مقابله با تهدید ارتش عراق بود. در این مدت 5 ماه فقط یک تیم زرهی از عناصر تیپ 37 زرهی مرکز زرهی و 3 گردان توپخانه سنگین برای تقویت لشکر 92 زرهی به خوزستان اعزام شد. در اواخر شهریور، تیپ 84 پیاده نیز در منطقه دهلران تا مهران مسئولیت پدافند جناح شمالی صحنه عملیات خوزستان را عهده­دار گردید.

­لشکر 92 زرهی با داشتن چنین مأموریت خطیری در وضعیت آمادگی رزمی مناسبی نبود و استعداد رزمی لشکر به حدود 60 درصد استعداد سازمانی تقلیل یافته بود.

در تیر ماه سال 1359 توطئه کودتای نافرجام (نقاب) در یگان­های ارتش از جمله لشکر 92 زرهی کشف شد و تعدادی از افسران فرمانده یگان­های این لشکر از جمله فرمانده لشکر و 3 فرمانده تیپ به اتهام شرکت در کودتا بازداشت شدند یا فرار کردند و اختلال بیشتری در آمادگی رزمی این لشکر به وجود آمد. با این وجود اقدام مؤثری برای بالا بردن استعداد رزمی این لشکر به عمل نیامد حتی تا شروع جنگ تحمیلی افسری برای فرماندهی لشکر و فرماندهان تیپ تعیین نگردید.

این لشکر با این شرایط مختل در آغاز جنگ در مقابل حمله 2 لشکر زرهی و 2 لشکر مکانیزه دشمن که از هر لحاظ مجهز و آماده بودند، قرار گرفت و در حد توانایی خود در مقابل تهاجم نیروهای متجاوز، عملیات تأخیری انجام داد. در یک هفته اول جنگ با همین توان ضعیف موفق شد پیشروی دشمن را در کرانه غربی رودخانه کرخه و غرب الله اکبر و بستان و جنوب غربی اهواز و کرانه رودخانه کارون و حاشیه غربی خرمشهر متوقف سازد. مشروح این عملیات تأخیری و پدافندی لشکر 92 زرهی در 4 جلد کتاب جداگانه برای منطقه غرب دزفول و شوش و جنوب غربی اهواز و دشت آزادگان و منطقه خرمشهر و آبادان بیان شده است. (کتاب ها به پیوست ارسال می گردد.)

 

3- هدایت عملیات جنوب بعد از آغاز جنگ تحمیلی تا تشکیل قرارگاه مقدم از زبان (مرحوم) سرهنگ زرهی سید یعقوب حسینی

بعد از آغاز تجاوز عمومی ارتش متجاوز عراق به خوزستان، ستاد مشترک و نیروی زمینی جمهوری اسلامی ایران به فکر تجدید سازمان رزمی در خوزستان و اعزام لشکرهای دیگر به این صحنه عملیات و تشکیل یک قرارگاه مقدم در این منطقه افتاد. به لشکرهای 21 پیاده حمزه و 16زرهی قزوین دستور داد از پادگان­های مربوطه به دزفول تغییر مکان کنند. به گروه­های 11 و 22 و 33 و 44 و 55 توپخانه و گروه 411 مهندسی رزمی نیز این دستور ابلاغ شد. از اوایل مهرماه عناصر لشکرها و گروه­های توپخانه و گروه مهندسی یاد شده به تدریج به اندیمشک تغییر مکان کردند.

برای فرماندهی لشکر و تیپ­های لشکر 92 زرهی، تعدادی افسر تعیین و به خوزستان اعزام شدند، که سرهنگ زرهی ستاد غلامرضا قاسمی‌نو فرمانده لشکر 88 زرهی زاهدان به اهواز اعزام شد و فرماندهی لشکر 92 زرهی را از سوم مهر ماه به عهده گرفت. حدود 20 نفر سرهنگ زرهی از افسران، تعدادی را برای فرماندهی و معاون تیپ و افسر ستاد لشکر تعیین کرد و سازمان فرماندهی یگان­های عمده لشکر از 5 مهر ماه تا حدودی تشکیل گردید. در این موقع واحدهای لشکر 92 زرهی به کرانه­های کرخه و کارون عقب رانده شده و نیروهای متجاوز به هدف­های اولیه خود رسیده بودند.

عرض جبهه لشکر 92 زرهی از غرب دهلران تا دهانه فاو حدود 480 کیلومتر بود. این جبهه 5 قسمت کاملاً مستقل و مجزا داشت که پشتیبانی متقابل در هیچ یک از این قسمت‌ها امکان­پذیر نبود. قرارگاه لشکر با آن وضعیت نابسامانی که داشت قادر به هدایت عملیات این جبهه وسیع نبود.

رئیس ستاد مشترک و فرمانده نیروی زمینی هر کدام جداگانه، تصمیم گرفتند سازمان فرماندهی مناسبی برای صحنه عملیات خوزستان تعیین کنند. در آن موقع من (سرهنگ حسینی گردآورنده این مطالب) در شرف بازنشستگی بودم و به حالت انتصاب بودم و شغلی نداشتم. از جمله افسرانی که برای سازمان فرماندهی صحنه عملیات خوزستان در نظر گرفته شد، من بودم. لذا لازم می­دانم برای ثبت در تاریخ، چگونگی تشکیل این سازمان را بیان کنم:

برابر تصمیم مقامات فرماندهی ارتش، من و تعدادی دیگر از افسران زرهی از اول مهر ماه 1359 بازنشسته شده بودیم. در دومین روز آغاز جنگ که روز سه شنبه بود و طبق روش جاری بایستی افسران منتسب برای اعلام حضور و دریافت دستورات به قرارگاه نیروی زمینی می­رفتند، به قرارگاه نیرو رفتم و با احساس مسئولیتی که در مقابل میهن اسلامی خود می‌کردم، همراه سرهنگ زرهی ستاد رسول حشمت دهکردی که مانند من بازنشسته شده بود، پیش سرتیپ شرفخواه معاون هماهنگ­کننده نیروی زمینی رفتیم و آمادگی داوطلبانه خود را برای رفتن به جبهه جنگ به ایشان ابراز کردیم. چون هنوز برای لشکر 92 زرهی فرماندهی تعیین نشده بود و من بیش از 11 سال در آن لشکر خدمت کرده بودم، داوطلبی خودم را برای فرماندهی آن لشکر اظهار کردم. ولی سرتیپ شرفخواه اظهار کرد که سرهنگ قاسمی برای فرماندهی لشکر 92 تعیین شده و از زاهدان به مقصد خوزستان حرکت کرده است. از من و سرهنگ حشمت به خاطر ابراز احساس مسئولیتی که در مقابل میهن اسلامی خود نشان دادیم، اظهار تشکر کرد. ولی من احساس کردم حداقل ایشان مایل به قبول پیشنهاد من به عنوان فرماندهی لشکر نیست. بعد از یک هفته مجدداً در روز سه شنبه برای تعیین تکلیف بازنشستگی خود مانند سایرین به لویزان رفتم. در این روز، یعنی 8 روز پس از آغاز جنگ، افسر کارگزینی نیروی زمینی (سرهنگ امامی) به من ابلاغ کرد که فرمانده نیروی زمینی و رئیس ستاد مشترک دستور داده­اند بازنشستگی من و تعدادی از افسران، معوق بماند و برای قبول مسئولیت در قسمتی از صحنه عملیات جنگ آماده شوم. من همان روز به معاونت عملیات و اطلاعات نیروی زمینی مراجعه کردم و دیدم به 3 نفر افسر زرهی دیگر که سرهنگ زرهی ستاد فریدون شهلایی و سرهنگ زرهی ستاد رسول حشمت دهکردی و سرهنگ زرهی ستاد غلامرضا پور موسی بودند، ابلاغ شده است که در این معاونت، با من جلسه‌ای برای بررسی مسئله جنگ تشکیل شود. ما این جلسه را تشکیل دادیم، من از معاون عملیات و اطلاعات نیرو سؤال کردم هدف از احضار ما چیست؟ ایشان اظهار بی‌اطلاعی کرد و گفت فرمانده نیروی زمینی و رئیس ستاد مشترک دستور داده‌اند، شما 4 نفر افسر زرهی آماده باشید به خوزستان بروید و برای هدایت عملیات جنگ مسئولیتی را عهده‌دار شوید. ضمناً اجازه داده­اند چنانچه افسران دیگری را معرفی کنید، برای همکاری در اختیار شما قرار داده شود. من و افسران دیگر از همان لحظه شروع به برآورد وضعیت و تهیه طرح مقدماتی کردیم و با اطلاعاتی که معاونت عملیات و اطلاعات در اختیار ما گذاشت، یک طرح عملیاتی کلی تهیه کردیم. ضمناً متوجه شدیم که متاسفانه نیروی زمینی و ستاد مشترک یک طرح عملیاتی قابل اجرا تهیه  نکرده و تقریباً یک حالت بلاتکلیفی برای هدایت جنگ حکم­فرماست. فقط طرح عملیاتی ابوذر تهیه و ابلاغ شده بود که آن هم با تعرض همه جانبه دشمن، ارزش عملیاتی خود را از دست داده بود.

طرحی که من تهیه کردم این بود که هرچه زودتر یگان­های نیروی زمینی که در مناطق غیر عملیاتی هستند به خوزستان تغییر مکان کنند. ابتدا سعی شود پیشروی دشمن در همان مواضعی که رسیده­اند سد گردد. با اقدامات پدافندی مؤثر و فعال وضعیت جبهه‌های نبرد تثبیت شود. پس از متوقف کردن کامل پیشروی دشمن، با توجه به امکانات و شرایط میدان‌های نبرد، طرح­های تعرضی متقابله تهیه و اجرا گردد و نیروهای متجاوز از خاک میهن اسلامی ما بیرون رانده شوند.

در 12 مهر ماه به گروه ما ابلاغ شد، در روز 13 مهر ماه به دزفول برویم. همان روز از ستاد مشترک تلفنی به نیروی زمینی ابلاغ شدکه تیمسار فلاحی جانشین ستاد مشترک دستور داده­اند من با 3 نفر افسر زرهی دیگر به ملاقات ایشان برویم. این ملاقات در بعد از ظهر روز12 مهر انجام شد. من طرح تهیه شده را ارائه دادم ولی مورد پسند تیمسار فلاحی قرار نگرفت. ایشان اظهار کرد که نظرش از احضار ما این است که ما 4 نفر به خوزستان برویم و هرکدام فرماندهی یک منطقه نبرد خوزستان را که دزفول و اهواز و دشت آزادگان و خرمشهر بود به عهده بگیریم و با همان نیروهای باقیمانده لشکر 92 زرهی نیروهای متجاوز را از خاک ایران بیرون برانیم. حتی ایشان معتقد بود که بیرون راندن نیروهای متجاوز آن­قدر مشکل نیست که نیازی به صرف ماه­ها وقت و اعزام نیروهای زیاد به خوزستان باشد که البته این طرز فکر برای من بسیار عجیب بود. به هر حال ایشان که از قصد رفتن ما به دزفول آگاه شد، گفت بروید با فرمانده نیرو نیز مذاکره کنید و به تهران برگردید، تا من دستور کار را بدهم. من از همان ابتدا متوجه شدم که همکاری و همفکری و اتفاق‌نظر بین جانشین رئیس ستاد مشترک و فرمانده نیروی زمینی وجود ندارد.

گروه ما در 13 مهر با یک فروند هواپیمای سی 130 که  حامل سربازان دژبان به دزفول بود عازم دزفول گردید. فقط به منظور روشن شدن وضعیت ارتش در آغاز جنگ، این خاطره تلخ را نیز بیان می­کنم. در آن روز ما 3 نفر افسر ارشد و همه داوطلب برای به عهده گرفتن مسئولیت­های بزرگ جنگی به خوزستان می­رفتیم، ولی متاسفانه در فرودگاه برخورد پرسنل مسئول فرودگاه با ما چندان مؤدبانه نبود. ما را سوار هواپیمایی کردند که پر از سرباز و بار بود. وقتی­که ما افسران پیر وارد هواپیما شدیم، هیچ­یک از سربازان از جایی که نشسته بودند تکان نخوردند. همه ما الزاماً با وضع نه چندان مناسب در روی بارها نشستیم و به دزفول رفتیم. در حالی­که سربازان جوان در صندلی­های هواپیما لم داده بودند. با ورود به دزفول با فرمانده نیروی زمینی ملاقات کردیم و من جریان تهیه طرح و ملاقات با تیمسار فلاحی را به فرمانده نیرو گفتم، ایشان هم طرح را نپذیرفت و یا بهتر است بگویم اصلاً توجهی به آن نکردند. درباره مسئولیت گروه ما در خوزستان گفت: هدف از احضار ما این است که به وسیله ما یک قرارگاه مقدم نیروی زمینی در دزفول تشکیل شود و فعالیت ستادی نیروی زمینی برای هدایت عملیات جنوب به وسیله این قرارگاه اجرا گردد. در حقیقت به جای استفاده از افسران سازمانی ستاد نیروی زمینی، ما افسران بدون شغل و منتصب، مسئولیت ستادی منطقه جنگ را عهده­دار شویم. فرمانده نیروی زمینی در همان روز 4 نفر از این افسران را به عنوان جانشین خود تعیین کرد که به ترتیب زیر بود:

الف- سرهنگ زرهی ستاد سید یعقوب حسینی، جانشین عملیاتی و رئیس ستاد هم‌آهنگ کننده قرارگاه مقدم.

ب- سرهنگ توپخانه ستاد منصور امین جانشین اطلاعاتی

پ- سرهنگ زرهی ستاد فریدون شهلائی جانشین پرسنلی

ت- سرهنگ زرهی ستاد رسول حشمت دهکردی جانشین لجستیکی

علت تعیین مقام جانشینی این بود که فرمانده نیروی زمینی اختیارات فرماندهی خود را به ما تفویض کرد، تا بتوانیم در نبودن ایشان دستورات لازم را شخصاً به واحدها بدهیم. به من به عنوان معاون هم­آهنگ کننده اختیار داد که سازمان ستاد را شخصاً ترتیب دهم این ستاد سازمان داده شد و در زیر زمین کارخانه لاستیک سازی پادگان دزفول مستقر گردید. از روز 15 مهر، موجودیت آن به یگان­های رزمنده صحنه عملیات خوزستان ابلاغ شد و بدین ترتیب از روز 15 مهر صحنه عملیات خوزستان دارای یک قرارگاه هدایت کننده گردید.

 

4- هدایت عملیات جنوب به وسیله قرارگاه مقدم نیروی زمینی

استنباط اولیه من از تشکیل قرارگاه مقدم نیروی زمینی در جنوب این بود که این قرارگاه طرح­ریزی و هدایت عملیات کلیه عناصر رزمنده ارتشی و غیر ارتشی مستقر در خوزستان را به عهده خواهد داشت، ولی عملاً چنین نشد و از همان آغاز تشکیل قرارگاه مقدم متوجه شدم که نظرات تیمسار فلاحی مبنی بر تفکیک مسئولیت فرماندهی مناطق عملیاتی دزفول اهواز و خرمشهر اجرا می­شود. زیرا پس از تشکیل قرارگاه مقدم نیروی زمینی، اظهار کرد که این قرارگاه فعلاً فقط طرح­ریزی و هدایت عملیات منطقه غرب شوش و دزفول را عهده­دار گردد و فرماندهی منطقه اهواز و دشت آزادگان و خرمشهر کماکان در اختیار فرمانده لشکر 92 زرهی باقی بماند. این امر برای من بسیار عجیب بود. زیرا شخص فرمانده نیروی زمینی در صحنه عملیات جنوب بود، چگونه امکان داشت یک لشکر آن هم با آن وضع فلاکت باری که داشت، مستقلاً مسئولیت  منطقه عملیات را عهده­دار شود. ولی به مرور متوجه شدیم که به علت عدم سازمان دهی مناسب اولیه و به علت شرایط ویژه­ای که شرکت سازمان­های غیر ارتشی در جنگ به وجود آورده بود، چنین حالت فرماندهی خود به خود ایجاد شده بود و صحنه عملیات خوزستان به سه منطقه جدا و مستقل تقسیم گردیده بود. منطقه عملیات دزفول در کنترل فرماندهی فرمانده نیروی زمینی قرار داشت و منطقه عملیات اهواز تحت کنترل فرماندهی دکتر چمران و مهندس غرضی استاندار خوزستان و تا حدودی سرتیپ فلاحی جانشین رئیس ستاد مشترک بود. منطقه عملیات خرمشهر تقریباً بلاتکلیف بود. زیرا ظاهراً فرماندهی اروند مستقر در خرمشهر زیر امر لشکر 92 زرهی بود، ولی عملاً لشکر هیچگونه نفوذی در عملیات آن جبهه نداشت و تیمسار فلاحی و مقامات غیر نظامی می­خواستند در خرمشهر و آبادان نیز یک فرماندهی مستقل به فرماندهی ژاندارمری کشور تشکیل شود که این کار نیز از اواخر مهر ماه صورت گرفت. عملاً صحنه عملیات خوزستان به 3 منطقه مستقل با 3 فرماندهی مستقل تجزیه گردید. در نتیجه فرمانده نیروی زمینی و قرارگاه مقدم جنوب فقط در عملیات منطقه دزفول و شوش اعمال نفوذ می­کردند. نیروی زمینی، منطقه اهواز و خرمشهر را فقط پشتیبانی لجستیکی می­کرد. حتی در دو ماه اول جنگ، لشکر 92 زرهی و تا پایان سال 59 فرماندهی اروند، گزارش عملیات خود را به قرارگاه مقدم جنوب نمی­دادند، اگر هم می­دادند به صورت یک واحد همجوار بود. به این دلیل حوادث و اتفاقات عملیاتی که در منطقه اهواز و خرمشهر رخ می­داد، مستقیماً به ستاد مشترک یا قرارگاه اصلی نیروی زمینی در تهران مخابره می­شد. قرارگاه مقدم جنوب به واسطه از جریانات مطلع می­گردید. از بعضی حوادث نیز اطلاعی پیدا نمی­کرد.

به هرحال با این شرایط، قرارگاه مقدم جنوب از 15 مهر ماه در صحنه عملیات خوزستان در منطقه دزفول و شوش فعال شد و فرمانده نیروی زمینی شخصاً فرماندهی آن­را به عهده گرفت. هدایت عملیات جنوب از طریق این قرارگاه آغاز گردید که برای سادگی امکان بررسی عملیات اجرا شده به صورت ماهیانه و به شرح زیر بیان می­شود:

 

5- عملیات و حوادث مهم مهر ماه 1359

استقرار قرارگاه مقدم جنوب در دزفول هنگامی انجام شد که یورش اولیه نیروهای متجاوز عراق در مواضع پدافندی غرب رودخانه کرخه و کارون سد شده بود و یگان­های موجود در خوزستان که عمدتاً عناصر لشکر 92 زرهی و تعدادی یگان­های توپخانه تقویتی و نیروهای سپاه پاسداران و بسیج مردمی بودند، موفق شده بودند پیشروی دشمن را مهار کنند و او را وادار به توقف و اتخاذ حالت پدافندی نمایند. فقط در جبهه خرمشهر تلاش شدید دشمن برای تصرف شهر خرمشهر ادامه داشت. ضمناً عناصر اصلی لشکر 21 پیاده حمزه به اندیمشک تغییر مکان کرده بود. و عناصر لشکر 16 زرهی نیز در حال تغییر مکان به منطقه دزفول و اندیمشک بودند. یک گردان تانک و یک گردان پیاده لشکر 77 پیاده نیز از مشهد به اندیمشک و اهواز انتقال داده شده بودند. لذا در جبهه دزفول و اهواز حمله دشمن از دورافتاده و متوقف گردیده بود و نیروهای تقویتی خودی نیز به جبهه دزفول وارد شده بودند. بنابراین شرایط نسبی برای تعرض متقابل ایران به وجود آمده بود.

فرمانده نیروی زمینی و جانشین رئیس ستاد مشترک و همچنین مقامات غیر نظامی فعال در هدایت عملیات علاقه­مند بودند هرچه زودتر حمله متقابل[1] نیروهای مسلح ایران آغاز شود و قبل از آن­که نیروهای متجاوز فرصت داشته باشند، مواضع پدافندی خود را در مناطق اشغالی تحکیم کنند، از خاک میهن اسلامی ما بیرون رانده شوند. اما درباره انتخاب محل آغاز تعرض متقابل بین مقامات تصمیم­گیر، هم­آهنگی کامل وجود نداشت.

 مقامات غیر نظامی نسبت به منطقه خرمشهر حساسیت بیشتری داشتند و علاقمند بودند با استفاده از یگان­های تازه نفس وارد شده به خوزستان، به محاصره خرمشهر شکسته شود و شهر خرمشهر در مقابل تهدید و اشغال دشمن محافطت گردد. جانشین رئیس ستاد مشترک نیز با این موافق بود، ولی نظر فرمانده نیروی زمینی این بود که باید تقدم هرگونه عملیات پدافندی و آفندی به منطقه دزفول داده شود. زیرا اندیمشک و دزفول گلوگاه حیاتی خوزستان است و چنانچه این گلوگاه به وسیله دشمن قطع شود، خود به خود تمام غرب خوزستان از قسمت­های مرکزی ایران جدا می‌گردد و هرگونه تلاش، حتی مثبت در منطقه اهواز و خرمشهر بی­نتیجه می­ماند و نیروهای مصرف شده در آن مناطق به هدر می­رود. در این برخورد فکری فرمانده نیروی زمینی برنده شد و عمده قوای ارتش ایران که به خوزستان حرکت کرد، در منطقه اندیمشک دزفول مستقر گردید. فرمانده نیروی زمینی تصمیم گرفت هرچه زودتر یک حمله متقابل در پای پل کرخه انجام دهد و نیروهای متجاوز را در منطقه عملیاتی غرب دزفول و شوش عقب براند. برای این عملیات ابتدا لشکر زرهی در نظر گرفته شده بود که برابر طرح عملیاتی ابوذر پس از وارد شدن به منطقه اندیمشک بایستی این حمله متقابل را اجرا می­کرد، ولی 2 عامل سبب شد که این حمله به وسیله لشکر 21 پیاده اجرا شود و آن­ها عبارت بودند از:

(1) حمله متقابل موفقیت آمیز تیپ 2 لشکر 92 زرهی در پای پل کرخه که در11مهر ماه با یک واحد ضعیف با یک گروهان تانک تقویت شده اجرا شد، بر خلاف انتظار، نیروهای دشمن را به طور قابل ملاحظه­ای از منطقه پل عقب راند و سرپل را در غرب کرخه تصرف و تأمین کرد. نیروی متجاوز با داشتن 2 لشکر زرهی و مکانیزه نتوانست این گروهان تقویت شده را از سرپل غرب کرخه عقب براند، لذا به نظر رسید که دشمن ترسوتر از آن است که تصور می­رفت و چنانچه با یک واحد بزرگ­تر حمله شود، به احتمال زیاد نیروهای دشمن تا عین خوش و دوسلک عقب­نشینی خواهند کرد.

(2) دلیل دیگر این بود که به علت محدودیت وسایل ترابری راه­آهن و خودروهای تانک‌بر تغییر مکان لشکر 16 زرهی به کندی انجام می­گرفت. ممکن بود طولانی شدن زمان به نیروهای متجاوز فرصت بیشتری دهد تا مواضع اشغالی را مستحکم نماید.

با توجه به 2 دلیل یاد شده فرمانده نیروی زمینی تصمیم گرفت هر چه زودتر حمله متقابل را با لشکر 21 پیاده که با ادغام لشکرهای 1 و 2 پیاده مرکز سازمان یافته بود اجرا کند. لذا به فرمانده لشکر 21 پیاده، سرهنگ پیاده ورشوساز دستور داد، آماده برای اجرای این مأموریت شود. لازم به یادآوری است که در روزها و هفته­های اول جنگ، برآورد فرماندهان رده­های بالا از قدرت رزمی ارتش ایران و عراق خیلی منطقی نبود. آن­ها تصور می­کردند که ارتش عراق فقط از برتری کامل اولیه خود استفاده کرده و توانسته است در ظرف کمتر از 10 روز به کرانه کرخه و کارون برسد و چنانچه ارتش ایران،  یک حرکت متقابل نشان دهد ارتش عراق یارای مقاومت نخواهد داشت و فرار خواهد کرد. این طرز فکر در اوایل جنگ به قدری شدید بود که فرماندهان رده بالا برآورد وضعیت و تهیه طرح­های حساب شده را چندان مورد توجه قرار نمی­دادند. بر این اساس حمله لشکر 21 پیاده طرح­ریزی و اجرا شد. نظر فرمانده نیروی زمینی این بود که ابلاغ یک دستور مأموریتی به صورت پیام کتبی به لشکر 21 پیاده کافی است، ولی به هر حال یک دستور جزء به جزء مختصر تهیه و برای اجرا ابلاغ شد. نظر فرمانده نیروی زمینی، اجرای حمله در 19 مهر بود که در آن موقع هنوز قسمتی از یگان­های لشکر 21 به اندیمشک نرسیده بودند. با اصرار فرمانده لشکر حمله 72 ساعت به تأخیر افتاد و به 23 مهر موکول گردید. در این تاریخ اولین حمله متقابل نیروهای مسلح ایران در پای پل کرخه به وسیله لشکر 21 پیاده اجرا شد، ولی متأسفانه با شکست مواجه گردید. لشکر قسمت قابل ملاحظه، از جمله حدود 60 دستگاه تانک خود را در این حمله از دست داد. شرح جریان این حمله در کتاب مربوطه بیان شده است.

در همان موقع که ارتش ایران در جبهه دزفول آماده برای حمله متقابل در منطقه دزفول بود، ارتش متجاوز عراق شدیدترین فشارها را در خرمشهر به رزمندگان ما وارد می‌کرد. نیروهای متجاوز عراق در 19 مهرماه موفق شدند از غرب رودخانه کارون به شرق رودخانه عبور کنند و محورهای مواصلاتی جزیره آبادان را در محور اهواز آبادان و ماهشهر آبادان قطع کنند و جزیره آبادان خرمشهر را از راه ارتباطی زمینی در محاصره کامل قرار دهند. در جبهه اهواز و دشت آزادگان نیز فشار دشمن برای محاصره اهواز و سوسنگرد به شدت ادامه داشت، ولی تلاش اصلی نیروی زمینی ارتش جمهوری اسلامی ایران در منطقه دزفول وارد عمل شده بود و اعزام نیروهای تقویتی موثر برای منطقه اهواز خرمشهر میسر نگردید. تا اواخر مهرماه، نیروهای متجاوز موفق شدند، قسمت عمده شهر خرمشهر را اشغال کنند و محاصره خرمشهر و آبادان را تکمیل نمایند. در جبهه غرب دشت آزادگان نیز نیروهای تیپ 3 لشکر 92 زرهی را در ارتفاعات الله‌اکبر عقب راندند و از شمال رودخانه کرخه، شهر بستان و سوسنگرد را در کنترل خود درآوردند، ولی در جبهه اهواز و دزفول خط تماس در غرب رودخانه کرخه و جنوب­غربی اهواز محفوظ باقی ماند.

 

6- عملیات و حوادث مهم در آبان 1359:

مهم‌ترین حادثه اوایل آبان­ماه سقوط خرمشهر به دست متجاوزان مزدور عراقی بود. با همه تلاش‌ها و فداکاری‌ها و جانبازی‌هایی‌ که رزمندگان ایثارگر ما در شهر خرمشهر انجام دادند، به علت عدم توازن استعداد رزمی و برتری مطلق نیروهای متجاوز و عدم اعزام نیروهای تقویتی موثر، خرمشهر به اشغال متجاوزان درآمد. رزمندگان ما با دادن تلفات نسبتاً سنگین مجبور به عقب‌نشینی به جزیره آبادان شدند، ولی توانستند در کرانه شمالی رودخانه کارون از جزیره دفاع کنند و مانع عبور نیروهای متجاوز از پل خرمشهر و ورود به جزیره آبادان گردند. در همان روز سوم آبان که رزمندگان مدافع خرمشهر تحت فشار شدید دشمن مجبور به عقب‌نشینی به جزیره آبادان بودند، در محور ماهشهر – آبادان، فرماندهی اروند برای وارد کردن فشار متقابل به دشمن یک حمله متقابل محدود به سر پل دشمن در شرق رودخانه کارون کرد، اما برتری کامل نیز با دشمن بود و این حمله به وسیله یک گردان پیاده تقویت شده با یک گروهان تانک به یک لشکر مکانیزه دشمن اجرا شد و نتیجه طبیعی آن عدم موفقیت بود. مشروح جریان این حوادث در کتاب­های مربوط به عملیات فرماندهی اروند بیان شده است. (نسخه اصلی در مرکز اسناد هیئت معارف جنگ شهید سپهبد علی صیاد شیرازی موجود می باشد.)

در منطقه اهواز در آبان ماه حوادث مهمی رخ نداد و هر دو طرف متخاصم به تقویت مواضع پدافندی پرداختند. در منطقه دشت آزادگان جبهه فعال نیروهای دشمن که از پیشروی مستقیم در محور خرمشهر اهواز برای وصول به شهر اهواز ناامید شدند، تلاش کردند اهواز را از سمت غرب دور بزنند و محور اندیمشک اهواز را قطع کنند و شهر اهواز را مانند خرمشهر و آبادان محاصره نمایند. لذا تلاش دشمن برای تصرف حمیدیه و محاصره و اشغال سوسنگرد و کنترل گرفتن تمام منطقه غربی اهواز صرف گردید. نیروهای متجاوز چندین بار به حمیدیه و سوسنگرد یورش بردند، ولی با مقاومت سرسختانه و دلیرانه رزمندگان ما مواجه گردیدند و مجبور به عقب‌نشینی به جنوب کرخه کور و مواضع جنوب غربی اهواز شدند.

آخرین تلاش دشمن در این منطقه نبرد در 23 آبان به مرحله اجرا گذاشته شد و نیروهای متجاوز با استفاده از ضعف نیروهای خودی در منطقه پدافندی خط حمیدیه سوسنگرد، موفق شدند به جاده حمیدیه سوسنگرد برسند و این محور را قطع و شهر سوسنگرد را از سمت شرق در محاصره قرار دهد. رزمندگان جانباز ما در شهر سوسنگرد به مدت 3 روز در محاصره باقی ماندند، ولی تسلیم نشدند و مردانه ایستادگی کردند و اجازه ندادند دشمن متجاوز شهر را اشغال کند.

در 26 آبان تیپ 2 لشکر 92 زرهی با افراد سپاه پاسداران و گروه جنگ های نامنظم شهید چمران در محور حمیدیه سوسنگرد حمله متقابل کردند و موفق شدند محاصره سوسنگرد را بشکنند و سوسنگرد را آزاد سازند. مشروح جریان این نبرد در کتاب آزادسازی سوسنگرد بیان شده است. (کتاب مورد نظر به پیوست می باشد.)

در آبان 1359 در جبهه دزفول و شوش حادثه مهم، حمله لشکر 10 زرهی تقویت شده با یک تیپ نیروی مخصوص عراق در 9 آبان به سرپل لشکر 21 پیاده، در غرب پای پل کرخه و مقاومت دلیرانه عناصر لشکر 21 و شکست حمله دشمن بود. لازم به یادآوری است که از 7 آبان­ماه مسئولیت عملیاتی منطقه غرب دزفول و شوش به لشکر 21 پیاده محول شد و عناصر لشکر 92 زرهی از این منطقه رها گردیدند. نیروهای متجاوز در این منطقه متوجه این تعویض شدند و با توجه به شکست لشکر 21 پیاده، در حمله 23 مهرماه تصور کردند که افراد این لشکر کارایی رزمی ندارند، لذا دشمن تصمیم گرفت به لشکر 21 پیاده فرصت ندهد مواضع خود را تحکیم کنند. یک روز بعد از استقرار لشکر در منطقه سرپل، اقدام به حمله کرد، ولی سر دشمن به سد محکم دلاوران لشکر 21 برخورد و بعد از 12 ساعت نبرد سخت، دشمن مجبور به عقب­نشینی به مواضع اولیه خود گردید. این حمله دشمن آخرین زورآزمایی وی برای عقب راندن نیروهای ما از غرب رودخانه کرخه بود.

در طول مدت آبان ماه، تغییر مکان عمده نیروهای ما از مناطق داخلی به منطقه خوزستان تکمیل شد، کلیه عناصر لشکر 21 پیاده و لشکر 16زرهی و گروه­های توپخانه و قسمتی از عناصر لشکر 77 پیاده به خوزستان تغییر مکان داده شدند و توازن نسبی قوا بین نیروهای ما و دشمن برقرار گردید. در مقابل 2 لشکر زرهی و 2 لشکر مکانیزه دشمن که در صحنه عملیات خوزستان وارد شده بودند،2 لشکر زرهی و حدود 2 لشکر پیاده صف آرایی کردند. علاوه بر عناصر نیروی زمینی رزمندگان غیر نظامی، شامل سپاهیان پاسدار، گروه جنگ های نامنظم شهید چمران، نیروهای بسیج مردمی، تشکیلات سازمانی نسبتاً منظم­تری یافتند. نیروهای مسلح جمهوری اسلامی ایران حالت بهت و غافلگیری را از سر گذراندند، به جبهه­های جنگ سازمان و گسترش نسبتاً مناسبی داده شد، ضمناً ارتش متجاوز عراق در مدت 2 ماه جنگ قسمتی از توان رزمی خود را از دست داد. با شکست­هایی که از اوایل آبان­ماه در تمام جبهه در عملیات تعرضی نصیبش شد، روح تهاجمی خود را نیز از دست داد و رویای قادسیه صدام برای تصرف خوزستان در مدت کمتر از یک هفته به یأس مبدل گردید. با تشکیل خط پدافندی توسط نیروی زمینی ارتش، سپاهیان پاسدار و نیروهای مردمی، ارتش متجاوز عراق مجبور به قبول پدافند در تمام جبهه­های نبرد خوزستان گردید، لذا در اواخر آبان نیروهای هر دو طرف متخاصم به حالت پدافندی کامل درآمدند.

لازم به ذکر است که نبردهای مهر و آبان، فرماندهان عالی جنگ را نیز متوجه کمبودهای اصولی نیروهای خودی کرد و آن تصور نادرستی را که از ضعف فوق‌العاده ارتش عراق داشتند اصلاح کرد. لذا از اواخر آبان الزاماً اتخاذ حالت پدافندی را تا احراز آمادگی کافی برای تعرض متقابل بمنظور بیرون راندن متجاوز را قبول کردند و تدبیر کلی فرماندهی با مدت زمان محدود بر اساس جنگ فرسایشی قرار گرفت. فرماندهی نیروی زمینی درباره اثرات مثبت جنگ فرسایشی به نفع نیروهای خودی، برآوردی کرد. در این برآورد چنین نتیجه گرفت که به علت برتری فوق­العاده نیروی انسانی ما نسبت به جمعیت عراق که حدود 3 برابر می‌باشد و با توجه به عوامل سربازگیری و مدت خدمت نظام وظیفه، مقدورات پرسنلی نیروهای مسلح ایران 8 برابر ارتش عراق می­باشد و در مقابل هر یک رزمنده عراقی می­تواند 8 نفر رزمنده وارد میدان نبرد سازند و با این تعادل نیروی انسانی، ارتش عراق نمی­تواند تلفات پرسنلی را برای مدت طولانی تحمل کند. بنابراین جنگ فرسایشی در نهایت به نفع کشور ما تمام خواهد شد، لذا تدبیر اتخاذ حالت پدافندی و اجرای نبردهای محدود و محلی و ادامه جنگ فرسایشی برای وارد کردن تلفات پرسنلی به دشمن مورد قبول قرار گرفت و به مرحله اجرا گذاشته شد. اولین دستور عملیاتی پدافندی به نام دستورالعمل شماره 8 در 21 آبان تهیه و منتشر شد و بعد از 2 ماه نبرد، سازمان رزمی برای صحنه عملیات خوزستان مشخص و اجرا گردید و متعاقب آن طرح پدافندی بدر به اجرا گذاشته شد.[2]

 

7- عملیات و حوادث مهم آذر 1359:

با توجه به این­که تدبیر کلی پدافند برای مدت محدود مورد قبول قرار گرفت، در آذر ماه تلاش عمده نیروهای مسلح ایران صرف تقویت و تحکیم مواضع پدافندی و تکمیل تغییر مکان یگان­های باقیمانده در مناطق داخلی به خوزستان و طرح­ریزی و اجرای تک­های محدود و محلی گردید. تیپ 55 هوابرد به منطقه عملیاتی دزفول تغییر مکان کرد. فرماندهی اروند در منطقه ماهشهر آبادان متشکل­تر گردید. یگان­های رزمی و پشتیبانی کافی در اختیار این فرماندهی قرار داده شد. فعالیت­های ستادی شکل منظم­تری پیدا کرد و به اصطلاح تمام یگان­ها در مناطق مسئولیت خود جا افتادند. گسترش و استقرار یگان­های رزمی و پشتیبانی حالت منطقی و متناسب با نیاز عملیاتی پیدا کرد. نیروی زمینی دارای یک احتیاط قوی به استعداد یک لشکر زرهی گردید و در هر منطقه نبرد نیروی متناسب و کافی برای مقابله با حملات احتمالی دشمن مستقر شد. برآوردهای ستادی برای شروع آفند متقابل با لشکر 16 زرهی که در احتیاط بود آغاز شد.

برای آغاز حمله متقابل، 3 راه­کار به نظر رسید که عبارت بودند از:

الف- حمله در منطقه عملیاتی غرب دزفول برای عقب راندن نیروهای متجاوز و دور کردن دشمن از اندیمشک و دزفول.

ب- حمله در منطقه عملیاتی اهواز برای دور کردن تهدید دشمن از شهر اهواز.

پ- حمله در منطقه سرپل اشغالی دشمن در شمال آبادان و شکست محاصره آبادان و آزاد کردن محورهای اهواز آبادان و ماهشهر آبادان.

نظر فرمانده نیروی زمینی بیشتر برای اجرای راه­کار الف بود، زیرا معتقد بود کلید صحنه نبرد خوزستان این منطقه است و بایستی هرچه بیشتر نیروهای دشمن را از این منطقه حیاتی عقب راند. ولی تیمسار فلاحی و سایر مقامات تصمیم­گیر رده عالی جنگ معتقد بودند، به علت حساسیت خاصی که محاصره آبادان در ملت ایران به وجود آورده و رهبر کبیر انقلاب فرمان داده است که حصر آبادان باید شکسته شود، لازم است تقدم تلاش­های آفندی برای عقب راندن نیروهای دشمن از شرق رودخانه کارون و آزاد کردن آبادان داده شود.

درباره راه­کار ب حساسیت ویژه­ای وجود نداشت. اما اجرای راه­کار ب و پ مستلزم اعزام لشکر 16 زرهی به آن منطقه نبرد و کم کردن استعداد رزمی منطقه حساس دزفول بود. لذا در اوایل آذرماه بررسی­های ستادی و مشاوره‌های عملیاتی در رده نیروی زمینی و بالاتر، صرف تجزیه و تحلیل راه‌کارهای یاد شده گردید و طرح­های مقدماتی تهیه شد، اما در اواسط آذرماه در منطقه عملیاتی اهواز، احساس خطر شد، زیرا برآوردهای اطلاعاتی نشان داد که ممکن است دشمن عملی را که در منطقه آبادان انجام داد و از رودخانه کارون عبور کرد و آبادان را از طرف شمال و شرق محاصره کرد و در جنوب‌غربی اهواز نیز از کارون عبور کند و شهر اهواز را از شرق محاصره کند و راه مواصلاتی اهواز شوش و اهواز سربند را قطع نماید. برای مقابله با این تهدید احتمالی، تیپ 1 لشکر 16 زرهی به اهواز اعزام شد و در ارتفاعات شرقی اهواز مستقر گردید، زیرا لشکر 92 زرهی هیچ­گونه امکانی برای مقابله با این تهدید احتمالی نداشت.

با اعزام یک تیپ زرهی از لشکر 16 زرهی که احتیاط نیروی زمینی بود، این لشکر تجزیه شد و تمرکز استعداد رزمی آن از بین رفت. الزاماً حمله در منطقه عملیاتی دزفول یعنی راه­کار الف منتفی گردید و امکان حمله در منطقه اهواز آبادان تقویت و نظر جانشین رئیس ستاد مشترک و فرماندهی اروند این بود که تیپ زرهی اعزامی به اهواز برای حمله به منطقه سرپل دشمن در شمال آبادان وارد عمل گردد. اما برتری عددی قابل ملاحظه دشمن و ضعف توان رزمی نیروهای ما و نبودن نیروی احتیاط کافی در مناطق مختلف نبرد و کمبود روز افزون مهمات و عوامل نامساعد، سبب ایجاد تردید در مقامات فرماندهی نظامی برای آغاز حمله متقابل بود و تصمیم­گیری برای قبول خطر، احتمال عدم موفقیت و عکس­العمل شدید دشمن را با مشکلاتی مواجه کرده بود. ولی در ملت ایران و مقامات غیرنظامی یک حالت التهاب برای آغاز حمله متقابل و بیرون راندن نیروهای دشمن از میهن اسلامی ما و یا حداقل زدن یک ضربت نسبتاً محکم به نیروی دشمن به منظور بهره‌برداری از نتیجه روانی آن ایجاد شده بود و فرماندهان نظامی نمی‌توانستند در مقابل این احساس ملت ایران و مقامات مسئول غیرنظامی بی توجهی بیش از اندازه نشان دهند. بایستی در حد مقدور به خواسته ملت ایران توجه می‌کردند. بر این اساس جانشین فرمانده کل قوا (بنی صدر) و جانشین رئیس ستاد مشترک، کتباً به فرمانده نیروی زمینی ابلاغ کردند که باید در یکی از مناطق نبرد ترجیحاً منطقه غرب اهواز آفند متقابل نیروهای مسلح آغاز گردد. این دستور مبنای عملیات نصر (کرخه کور) گردید. (شرح این نبرد در کتاب مربوطه بیان شده است.) از اواخر آذرماه عناصر لشکر 16 زرهی، به استثنای تیپ 2 زرهی از منطقه اندیمشک و دزفول به منطقه اهواز انتقال یافتند و آماده برای اجرای عملیات نصر شدند. (کتاب عملیات نصر به پیوست می باشد.)

از جمله عملیات های مهم در آذرماه، تلاش­های موثر برای حاضر به کار کردن وسایل و تجهیزات از کار افتاده به خصوص تانک­ها و نفربرها و خودروها و آموزش دادن و جذب کردن نفربرهای زرهی پی­ام­پی1 مجهز به موشک­انداز مالیوتکا بود. لازم به یادآوری است که ارتش ایران در سال قبل از پیروزی انقلاب، قریب 800 دستگاه نفربر پی­ام­پی 1 مجهز به موشک‌انداز ضد تانک مالیوتکا از کشور شوروی خریداری کرده بود. در آغاز حرکت انقلابی ملت ایران، این نفربرها به بعضی از یگان­های مکانیزه تحویل داده شده بود، ولی به علت جریان انقلاب و تغییرات پرسنلی وسیع در ارتش بعد از انقلاب، جذب این وسایل در سازمان­ها عملی نشده بود و تقریباً این وسایل بدون وارد شدن به سازمان گردان­های مکانیزه بلااستفاده مانده بود. در صورتی­که ارتش عراق از همین نوع نفربرها را در اختیار داشت و در اوایل جنگ با استفاده از موشک مالیوتکای مستقر بر روی این نفربرها که ضمناً پایه پرتاب زمینی آن­را نیز داشت بیشترین تلفات زرهی را به نیروهای خودی تحمیل کرد. پس از  حمله ناموفق لشکر 21 پیاده در 23 مهرماه، نیروهای ما متوجه ارزش رزمی این موشک ضدتانک شدند و تلاش‌های وسیعی برای حاضر به کار کردن و آموزش دادن و وارد عمل کردن این نفربرها و موشک مالیوتکا انجام دادند. بنابراین در اواخر آذرماه تعداد قابل ملاحظه­ای از این نفربرها وارد عمل گردید.

 

8- عملیات و حوادث مهم دی 1359:

مهم­ترین و وسیع­ترین عملیات آفندی نیروهای مسلح ج.ا.ا در یک سال اول جنگ، در این ماه اجرا شد که عبارت است از عملیات نصر در منطقه کرخه کور و عملیات توکل در شمال آبادان بود. مشروح این عملیات‌ها در کتاب مربوطه بیان شده است. به منظور یادآوری، خلاصه آن‌ها در این مبحث تشریح می‌گردد.

همان­گونه که در بیان حوادث آذرماه گفته شد، علاقه کلی و عمومی ملت ایران این بود که هرچه زودتر پاسخ جسارت حکام متجاوز عراق با زدن ضربت­های شکننده به ارتش عراق داده شود و حمله متقابل نیروهای مسلح ج.ا.ا آغاز گردد. برای همین علاقه، فرماندهان نظامی تصمیم گرفتند به هر نحو مقدور به این خواسته ملت ایران پاسخ مثبت دهند. طرح حمله در منطقه کرخه کور برای این منظور در نظر گرفته شد. مرحله آمادگی، برای حمله اول دی ماه آغاز گردید. عناصر لشکر 16 زرهی به منطقه سوسنگرد و هویزه تغییر مکان کردند. مرحله تغییر مکان و آمادگی بیش از 10 روز طول کشید و از 12 دی­ماه کلیه عناصر شرکت­کننده در این عملیات که شامل لشکر 16 زرهی، لشکر 92 زرهی، سپاه پاسداران، گروه جنگ های نامنظم شهید چمران و نیروهای بسیج مردمی بود، آمادگی کامل پیدا کردند. زمان حمله برای 15دی­ماه تعیین شد. حمله طبق طرح اجرا گردید، ولی به علت طول مدت زمان مرحله آمادگی ما، نیروهای متجاوز اطلاعات کافی از آماده شدن نیروهای ما پیدا کرده بودند و خود را برای غافلگیر کردن نیروهای ما آماده نموده بودند. لذا از روز دوم حمله عکس‌العمل شدید در مقابل نیروهای خودی نشان دادند و حمله متقابل شدیدی کردند و تلاش نمودند لشکر 16 زرهی را به دام اندازند.

نبرد سختی به مدت 4 روز بین رزمندگان خودی و نیروهای متجاوز جریان یافت و بالاخره لشکر 16 زرهی با دادن تلفات سنگین، مجبور به عقب­نشینی به مواضع پدافندی در شمال کرخه کور گردید، ولی موفق شد این مواضع را حفظ کند و مانع پیشروی نیروهای متجاوز به سمت شمال و قطع محور حمیدیه سوسنگرد گردد.

در این نبرد نیروهای ما حدود 100 دستگاه تانک از دست دادند. البته در روزهای اول نبرد به تیپ 35 و 43 زرهی لشکر 9 زرهی دشمن تلفات سنگینی وارد شد و بیش از 800 نفر از افراد دشمن به اسارت لشکر 16 زرهی درآمدند. در نتیجه، نیروهای دشمن نیز آسیب سختی دیدند و توان ادامه پیشروی به سمت شمال کرخه کور را از دست دادند. این نبرد یکی از بزرگترین نبردهای زرهی جنگ ایران و عراق و شاید یکی از نبردهای زرهی بزرگ بعد از جنگ جهانی دوم بود که در آن 2 لشکر زرهی ایران و 2 لشکر زرهی و مکانیزه ارتش عراق در یک منطقه نبرد با یکدیگر جنگیدند. این نبرد بدون ایجاد تغییراتی در منطقه عملیات اهواز و سوسنگرد، در اواخر دی­ماه پایان یافت. خط تماس نیروهای ما با نیروهای متجاوز در همان خطی که قبل از اجرای این حمله بود تثبیت گردید.

 همزمان با طرح­ریزی و آمادگی اجرای عملیات نصر در منطقه اهواز و سوسنگرد، فرماندهی اروند نیز که مستقل و جدا از نیروی زمینی، عملیات منطقه ماهشهر آبادان را طرح و اجرا می­کرد، طرح عملیات توکل را تهیه کرد و آماده اجرای آن گردید. هدف این عملیات راندن نیروهای دشمن از سرپل شرق کارون در شمال آبادان به غرب این رودخانه بود.

ابتدا در نظر بود همزمان با عملیات نصر، عملیات توکل نیز شروع شود، ولی به علت نامعلومی، فرماندهی اروند، عملیات توکل را همزمان با عملیات نصر، آغاز نکرد و پس از بروز آثار عدم موفقیت عملیات نصر تصمیم به اجرای عملیات توکل گرفت. در 20 دی ماه این عملیات شروع شد ولی عملیات توکل نیز با عدم موفقیت مواجه گردید و حتی در مقایسه وسعت عملیات و استعداد رزمی نیروهای شرکت کننده در این دو عملیات تلفات نسبی و درصد عملیات توکل، بیش از عملیات نصر بود. اما نکته جالب این بود که عملیات نصر انعکاس زیادی در ایران و عراق و حتی در دنیا داشت. اغلب رسانه­های گروهی مهم جهان درباره آن بحث کردند، در صورتی­که عملیات توکل اصلاً انعکاسی در محافل داخلی و خارجی پیدا نکرد.

از حوادث دیگری که در دی ماه رخ داد، حمله نیروهای متجاوز عراق در منطقه پای پل کرخه به مواضع لشکر 21 پیاده در 18 دی ماه بود. نظر به اینکه فرمانده نیروی متجاوز در عملیات نصر متوجه وارد عمل شدن لشکر 16زرهی در این نبرد گردید، مطمئن شد که نیروی احتیاط ما از دزفول به منطقه اهواز و سوسنگرد تغییر مکان یافته و در نتیجه قدرت دفاعی ما در منطقه دزفول ضعیف شده است به علاوه نیروهای ما در منطقه کرخه کور به شدت درگیر بودند و کلیه مقدورات پشتیبانی هوایی و هلی­کوپتر ما در منطقه نبرد کرخه کور وارد عمل شده بود. نیروی متجاوز تصمیم گرفت از این فرصت استفاده کند و در منطقه عملیاتی دزفول وارد عمل گردد و موفقیتی به دست آورد. خوشبختانه عناصر لشکر 21 پیاده در همان ساعات اول نبرد عکس العمل بسیار خوبی در مقابل دشمن نشان دادند و نیروهای دشمن را وادار به عقب­نشینی به مواضع اولیه خود کردند.

با پایان یافتن عملیات نصر و توکل از اواخر دی­ماه، وضعیت صحنه عملیات خوزستان مجدداً به حالت زمان قبل از آغاز این نبردها در آمد و هر دو طرف متخاصم در مواضع پدافندی قبلی تثبیت شدند. مجدداً رکود در میدان­های نبرد برقرار شد. این نبردها تعادل نسبی توازن رزمی نیروها دو طرف را نشان داد و هر دو طرف متوجه شدند در شرایط موجود آن موقع، توانایی اجرای عملیات آفندی در مقیاس وسیع را ندارند. به نظر رسید که فرماندهی ارتش متجاوز عراق تصمیم گرفت به حفظ مناطق اشغالی نیروهای خود اکتفا کند و از موقعیت­های نظامی که به دست آورده، برای پشتیبانی اقدامات سیاسی خود، هدف­های استراتژیکی سیاسی و ارضی خود را به ملت ایران تحمیل نماید. اما ملت ایران و مقامات مسئول سیاسی و نظامی ایران به هیج وجه نمی­توانستند اجازه تثبیت چنین موقعیتی را به حکام خائن عراق بدهند. بایستی به هر طریق ممکن دست می­زدند تا مانع تحکیم موقعیت نظامی و سیاسی حکومت عراق شوند. اما به علت ضعف قدرت نظامی موجود و به خصوص با تلفاتی که بعد از عملیات نصر و توکل به نیروهای خودی وارد شد، ارتش ج.ا.ا مجبور بود تا زمان به دست آوردن برتری رزمی نسبی، حالت پدافندی را بپذیرد و برای به دست آوردن برتری به نحوی که موثر باشد اقدام کند.

 

9- عملیات و حوادث مهم بهمن 1359

با توجه به مطالبی که درباره عملیات آبان ماه بیان شد، نیروهای مسلح ج.ا.ا ضمن تحکیم مواضع پدافندی اقداماتی را برای بسیج نیروهای بیشتر و تهیه جنگ­افزار و مهمات و بالا بردن آمادگی رزمی انجام دادند. از جمله اقداماتی که برای تحکیم مواضع پدافندی و کم کردن عرض جبهه به عمل آمد، طرح و اجرای برنامه­های استفاده از آب رودخانه­های کرخه کور، کرخه، کارون و دریاچه سد دز و جاری کردن این آب­ها به دشت جنوب اهواز و حمیدیه و سوسنگرد و باتلاقی کردن منطقه و ایجاد مانع آبی در مقابل پیشروی احتمالی دشمن به سمت اهواز و سوسنگرد و حمیدیه بود. شرح جریان این اقدامات در کتابی به نام ایجاد آبگرفتگی منطقه و سیل مصنوعی بیان شده است. (کتاب سیل مصنوعی به پیوست می باشد.)

جریان این اقدامات این بود که نیروهای متجاوز بعد از توقف اجباری کامل در منطقه خرمشهر و دزفول، تلاش خود را در منطقه اهواز و سوسنگرد به کار بردند. نظر به اینکه عرض این جبهه از رودخانه کارون در شرق و تا حوالی بستان در غرب حدود 120 کیلومتر بود و تمام منطقه باز و قابل عبور بود، پوشش و دفاع در تمام عرض جبهه با توان رزمی کمی که عناصر لشکر 16 و 92 زرهی به آن منطقه اختصاص داده بودند، برای مقاومت در مقابل حمله سنگین نیروهای متجاوز کافی نبود. به خصوص بعد از عدم موفقیت عملیات نصر و از دست دادن قسمتی از توان رزمی لشکر 16 زرهی، نگرانی نگهداری از این منطقه نبرد شدیدتر شد. تیپ 55 پیاده هوابرد که در منطقه دزفول مستقر بود به سوسنگرد اعزام شد و زیر امر لشکر 16 زرهی قرار گرفت. برای کم کردن عرض جبهه و ایجاد مزاحمت برای نیروهای دشمن، تصمیم گرفته شد آب رودخانه­های منطقه به دشت جنوب­غربی اهواز و جنوب جاده حمیدیه سوسنگرد هدایت شود. این کار با احداث سدهای خاکی در کرخه و کرخه کور و حفر کانال انشعابی از کارون در شمال و غرب اهواز و باز کردن دریچه‌های سد دز امکان پذیر بود. به همین ترتیب اقدامات اولیه از آذرماه شروع شد و در بهمن ماه به طور جدی پیگیری گردید. در پایان بهمن ماه این طرح­ها آماده بهره­برداری شد که در اسفند ماه عمل گردید.

اقدام بسیار مهم برای بالا بردن توان رزمی، نیروهای رزمنده بسیج نیروهای مردمی و حاضر شدن بیشتر مردم در صحنه نبرد بود. بعد از عملیات دی­ماه، برای فرماندهان نظامی مشخص گردید که نیروهای موجود توان رزمی کافی برای حمله متقابل در مقیاس وسیع را ندارند. ضمناً با وجود برنامه‌ریزی­هایی­که برای تشکیل واحدهای جدید در نیروی زمینی ایجاد شد، اجرای این برنامه­ها حداقل 6 ماه زمان لازم داشت. ضمن اینکه احضار به خدمت افراد خدمت منقضی و استخدام و تربیت افراد فنی و متخصص و خرید وسایل و تجهیزات مورد نیاز و آموزش و سازمان­دهی یگان­های جدیدالتأسیس خالی از اشکال نبود و ساده­ترین و سریع­ترین وسیله برای تقویت قدرت نظامی، فعال­تر شدن سپاه پاسداران و بسیج مردمی در مقیاس وسیع­تر بود که از بهمن­ماه آغاز شد.

 

10- عملیات و حوادث مهم اسفند 1359

در اسفند ماه حوادث مهم صحنه عملیات خوزستان، اجرای طرح­های استفاده از آب رودخانه­ها برای آبگرفتگی منطقه و سیل مصنوعی و عملیات رقابیه در منطقه غرب شوش بود. خلاصه برنامه استفاده از آب رودخانه­ها در عملیات بهمن ماه بیان شد.

درباره عملیات رقابیه مشروح جریان این عملیات در کتاب مخصوص بیان شده است. خلاصه جریان عملیات این بود که در اوایل اسفند ماه امکان هرگونه پیشروی در تمام مناطق نبرد خوزستان شامل آبادان، اهواز، سوسنگرد، دشت آزادگان و دزفول از دشمن سلب گردید و اقدامات سیاسی حکام مزدور عراق نیز برای وادار کردن ایران به قبول آتش­بس و مذاکرات سیاسی جهت خاتمه دادن به جنگ با شکست مواجه شد، لذا حاکمان عراق به ارتش آن کشور فشار آوردند که از رکود جبهه­های نبرد جلوگیری کنند و نیروهای ایرانی را در مناطق پدافندی تحت فشار قرار دهند. تنها محلی که بدون نیروی مدافع در تمام صحنه عملیات خوزستان وجود داشت، منطقه غرب و جنوب­غربی شوش بین رودخانه کرخه در شرق و ارتفاعات میشداغ در غرب بود که این منطقه به عرض قریب 60 کیلومتر و عمق 40 کیلومتر خالی از هرگونه نیروی نظامی بود. واحدهای ارتش متجاوز عراق که در تهاجم اولیه می‌توانستند این منطقه را اشغال کنند، به علت عرض زیاد جبهه و وسعت زیاد منطقه آن را اشغال نکردند. نیروهای ما نیز پس از عقب­نشینی به شرق رودخانه کرخه، توانایی کافی برای اعزام نیرو و اشغال و نگهداری آن را نداشتند. ولی عملاً این منطقه در کنترل واحدهای گشتی و شناسایی ما بود و عناصر گشتی لشکر 21 پیاده بدون برخورد به عوامل دشمن به طور متناوب تا دامنه شرقی ارتفاعات میشداغ رفت و آمد می­کردند. هلی­کوپترهای ما تقریباً هر روز در فضای این منطقه بدون احساس خطر ضد هوایی دشمن پرواز می­نمودند.

در اواسط اسفند ماه نیروهای متجاوز تصمیم گرفتند این منطقه را تحت کنترل خود درآورند. به این منظور عناصری از یگان­های دشمن از تپه رقابیه (جنوب دوسلک) به سمت کرانه رودخانه کرخه پیشروی کردند و یک واحد هلی­برن دشمن نیز واحد گشتی لشکر 21 پیاده را در قسمت جنوب­شرقی ارتفاعات میشداغ محاصره کردند. این عملیات تعرضی دشمن سبب شد، تیپ 2 زرهی لشکر 16 زرهی که در منطقه دزفول در احتیاط نیروی زمینی بود، در حوالی عبدالخان از رودخانه کرخه بگذرد و نیروهای دشمن را تا تپه رقابیه عقب براند. عملیات تیپ 2 لشکر 16 زرهی با پشتیبانی لشکر 21 پیاده با موفقیت انجام شد. عناصر دشمن به مواضع اولیه خود در منطقه رقابیه و دوسلک عقب­نشینی کردند. در ضمن تیپ 2 زرهی نیز اجباراً در این منطقه درگیر شد و تنها واحد احتیاط نیروی زمینی در صحنه عملیات خوزستان نیز از دسترس خارج گردید.

از حوادث مهم دیگر اسفند ماه تغییر مکان عناصر باقیمانده لشکر 77 پیاده از مشهد به ماهشهر و انتقال فرماندهی منطقه عملیات ماهشهر آبادان از فرماندهی اروند به لشکر 77 پیاده بود که از روزهای آغاز جنگ مورد نظر فرمانده نیروی زمینی بود.

 

11- عملیات و حوادث مهم فروردین 1360

6 ماهه اول جنگ تحمیلی در شرایطی به پایان رسید که خط پدافندی نیروهای ما در خوزستان به این ترتیب بود: تیپ 84 پیاده جناح شمالی خوزستان را در ارتفاعات شمال دهلران عین خوش دشت عباس پوشش کرده بود، لشکر 21 پیاده در مواضع پدافندی غرب و شرق رودخانه کرخه در منطقه عملیاتی دزفول و شوش اشغال و تحکیم نموده بود.

تیپ 2 لشکر 16 زرهی در شرق رقابیه و جنوب­شرقی میشداغ جلو پیشروی دشمن را سد کرده بود. لشکر 92 زرهی در جنوب­غربی اهواز و دشت آزادگان پدافند می­کرد. لشکر 16 زرهی و تیپ 55 هوابرد در مواضع پدافندی منطقه حمیدیه و سوسنگرد مستقر بودند و لشکر 77 پیاده مسئولیت هدایت عملیات منطقه پدافندی دارخوین ماهشهر و جزیره آبادان را به عهده گرفته بود.

 ارتش متجاوز عراق مجبور به توقف و قبول پدافند در تمام مناطق نبرد گردیده بود. قدرت تعرضی خود را به کلی از دست داده بود و با درگیری که در منطقه رقابیه بین نیروهای ایرانی و عراقی در اواخر اسفند سال 1359 به وجود آمد، مشخص گردید که ارتش عراق قادر به اجرای عملیات آفندی نیست. این عملیات تا حدودی اطمینان خاطر برای فرماندهان یگان­های نیروهای مسلح ما ایجاد کرد، اما مسئله اصلی برای ملت ما و نیروهای مسلح ما، بیرون کردن نیروهای متجاوز از خاک میهن اسلامی بود. تثبیت شرایط پدافندی در مواضعی که نیروهای متجاوز بیش از 10 هزار کیلومتر مربع از خاک میهن اسلامی ما را اشغال کرده بود، نمی­توانست هدف اصلی ما باشد. بنابراین ملت ما و نیروهای مسلح ما مجبور بودند مانع تثبیت این شرایط شوند. برای این منظور بایستی مطابق طرح پدافندی بدر با کلیه مقدورات، عملیات ایذایی و تعرضی را برای عقب راندن و یا حداقل خسته و فرسوده کردن دشمن و وارد کردن تلفات در هر حد ممکن، حتی یک نفر یا یک وسیله به مرحله اجرا درآوردند.

و اما نیروهای مسلح ما در آن موقع دارای آن چنان استعداد رزمی نبودند که بتوانند عملیات تعرضی وسیعی را طراحی و اجرا کنند. مجبور بودند بر مبنای اصل کلی از ساده به مشکل، عملیات تعرضی را از اعزام گشتی­های رزمی و اجرای تک­های محدود و محلی آغاز کنند. این روش از اوایل فروردین 1360 در منطقه عملیاتی غرب دزفول آغاز شد و تیپ 1 پیاده لشکر 21 در منطقه سرپل غرب کرخه برای تصرف تپه چشمه که کنترل مناسب به جاده پای پل - دهلران داشت، یک تک محدود اجرا کرد و موفق شد این تپه را تصرف و تأمین کند. متعاقب آن تیپ 2 پیاده این لشکر نیز در دهه سوم فروردین در غرب شوش (غرب کرخه) در حوالی آبادی زعن و شلیبه تک محدود اجرا کرد و نیروهای دشمن را عقب راند. با وجود اینکه یک لشکر زرهی و یک لشکر مکانیزه دشمن در این مناطق عملیاتی مستقر بودند، نتوانستند 2 گروهان حمله­ور لشکر 21 پیاده را از هدف­های تصرف شده عقب برانند. این وضع نشان داد که قدرت رزمی پرسنلی ارتش متجاوز عراق رو به زوال است. پرسنل ارتش عراق در طول 6 ماه جنگ خسته و فرسوده شده­اند. با توجه به اینکه، به احتمال قریب به یقین، اکثر آنان متوجه نیات و مقاصد پلید امپریالیسم جهانی در شعله­ور ساختن این جنگ ویرانگر شده بودند، اگر در آغاز جنگ تعدادی از افراد عراقی فریب تبلیغات رهبران خود را خورده بودند، بعد از 6 ماه نبرد بی حاصل، متوجه بی اساس بودن آن تبلیغات شدند. این عوامل سبب شد پرسنل ارتش عراق میل به رزم جویی و روحیه خود را از دست بدهند. بالعکس افراد نیروهای مسلح ما با تحمل شرایط و مصائب جنگ، به اولین هدف خود که فرسوده کردن افراد دشمن بود دست یافتند.

در فروردین ماه، علاوه بر تک­های محدود لشکر 21، لشکرهای دیگر نیز برای فرسوده­تر کردن دشمن، اقدامات محدود می­کردند. استفاده از جاری کردن آب رودخانه­ها به مواضع دشمن ادامه یافت. حملات هوایی و هلی­کوپتر ما بر نیروهای دشمن از دور نیفتاد. بر خلاف انتظار دشمن که تصور می­کرد مهمات جنگ­افزارهای سنگین ما به زودی تمام خواهد شد، زیرا قطعاً کشورهای غربی فروشنده این جنگ­افزارها اطلاعات دقیق در اختیار حکومت عراق گذاشته بودند. اما کمبود مهمات تا حدودی جبران گردید و توپخانه­های ما همچنان مواضع دشمن را زیر آتش داشتند. به افراد دشمن ثابت کردند در تحمیل این جنگ به ملت ایران رهبران و فرماندهان عراقی دچار اشتباه بزرگی شده­اند.

 

12- عملیات و حوادث مهم اردیبهشت 1360

با آغاز حرکات تهاجمی محدود و موفق در فروردین ماه، اعتماد بیشتری در نیروهای مسلح ما بر زوال توان رزمی دشمن و به وجود آمدن برتری رزمی نسبی برای نیروهای خودی ایجاد شد. این اعتماد سبب تقویت روحیه رزمندگان ما گردید. با توجه به فرمول مورد قبول در تاکتیک نظامی که روحیه را   قوا می­داند و  با توجه به اصل بیان شده در قرآن مجید که قدرت یک رزمنده با ایمان را 10 برابر یک رزمنده بی ایمان ابلاغ می­کند. این برتری برای نیروهای مسلح ما حاصل شد، لذا از اردیبهشت1360طرح­ریزی و اجرای عملیات نسبتاً وسیع آغاز گردید. قرارگاه مقدم نیروی زمینی به لشکرها و تیپ­ها دستور داد، عملیات آفندی محدود را در تمام میدان­های نبرد طرح و در فرصت مناسب اجرا کنند و اجازه ندهند دشمنی که در حال نابودی و اضمحلال است، در سنگرها و پناه­گاه­ها آسوده بخوابد. برای این منظور لشکرها طرح­های آفندی را تهیه و اجرا کردند و به طور چشمگیری بالا رفتن توان رزمی نیروهای مسلح ما و ضعیف­تر شدن قدرت رزمی دشمن آشکار شد.

در اردیبهشت ماه اولین عملیات تهاجمی نسبتاً وسیع برای منطقه دشت آزادگان طرح­ریزی شد که چون برای بازپس گرفتن تپه الله­اکبر در شمال غربی سوسنگرد اجرا گردید، به نام عملیات الله­اکبر نام­گذاری شد. مشروح جریان این عملیات در کتاب جداگانه به همین نام تدوین گردیده است. (کتاب عملیات الله اکبر به پیوست می باشد.)

در نهایت پس از پذیرفته شدن تدبیر کلی عملیات الله اکبر، طرح مربوطه در تقدم 1 تکمیل گردید. در 21 اردیبهشت ماه با شرکت عناصر لشکر 16 و 92 زرهی در شمال و جنوب رودخانه کرخه در دشت آزادگان اجرا شد. تیپ 3 لشکر 92 زرهی در شمال کرخه به سمت غرب پیشروی کرد و موفق شد تپه الله­اکبر را تصرف کند و دشمن را تا شمال بستان به حوالی تنگ چزابه عقب براند. لشکر 16 زرهی و تیپ 55 پیاده هوابرد در غرب سوسنگرد و جنوب رودخانه کرخه حمله کرد و نیروهای دشمن را تا 6 کیلومتری غرب سوسنگرد عقب راند. این عملیات با موفقیت کامل و برابر طرح عملیاتی پیش­بینی شده اجرا گردید. در حقیقت عملیات الله اکبر اولین عملیات تهاجمی موفقیت آمیز نیروهای مسلح ج.ا.ا بود که در اردیبهشت سال 1360انجام شد.

همزمان با حمله لشکر 16 و 92 زرهی در منطقه دشت آزادگان، تیپ 2 لشکر 21 پیاده در غرب شوش حوالی آبادی انگوش حمله کرد و یک گردان دشمن را نابود نمود. هدف­های پیش­بینی شده را تصرف و تأمین کرد. لشکر 77 پیاده نیز عملیات شناسایی با رزم انجام داد و وحشتی در نیروهای دشمن در سرپل اشغالی شمال آبادان ایجاد کرد. در این عملیات، عناصر سپاه پاسداران و گروه جنگ های نامنظم شهید چمران سهم به سزایی داشتند. در واقع این عملیات آغازگر پیشروی نیروهای ما به سمت غرب و بیرون راندن نیروهای متجاوز از خوزستان گردید.

 

13- عملیات و حوادث مهم خرداد 1360

عملیات تعرضی آغاز شده در اردیبهشت ماه، در خرداد ماه نیز دنبال شد. اعتماد رزمندگان ما به توانایی خودشان بیشتر شد و برعکس ضعف و زبونی دشمن بیشتر مشخص گردید. در اوایل خرداد برای پاک کردن منطقه هدف، عملیات الله­اکبر اقدام شد و تپه شهیطیه در غرب تپه الله­اکبر تصرف و تأمین گردید. تحکیم مواضع الله­اکبر و غرب سوسنگرد به وسیله لشکرهای 16 و 92 زرهی اقدام شد. لشکر 16 زرهی در غرب سوسنگرد تلاش کرد خط پدافندی را در بین رودخانه کرخه در شمال و رودخانه مالکیه در جنوب در امتداد آبادی­های احمیر، سویدانی و چولانه تحکیم کند و با یک پیشروی مجدد آبادی­های بردیه 1 و 2 و احمیر را تصرف نمود.

قرارگاه مقدم جنوب نیز برای مشخص کردن مأموریت­های تعرضی لشکرها و تیپ­های مستقل، طرح عملیاتی ضربت و دستور عملیاتی خندق[3] را تهیه و به یگان­های ذینفع ابلاغ کرد. هدف از این طرح عملیاتی، دادن مأموریت رسمی تعرضی به لشکرها و وادار کردن آن­ها به حرکت و پیشروی بود. در این طرح مأموریت لشکر 21 پیاده توسعه سرپل غرب کرخه تا تپه ابوصلیبی­خات و ایستگاه رادار دهلران، مأموریت لشکر 16 زرهی پیشروی به سمت جنوب برای تصرف و تأمین کرانه شمالی رودخانه کرخه و پیشروی در غرب سوسنگرد برای عقب راندن دشمن به غرب پل الوان در رودخانه و پل سابله در نهر سابله بود و لشکر 92 زرهی بایستی در تپه الله‌اکبر پیشروی می­کرد، تا دشمن را به تدریج به غرب بستان عقب می­راند. بالاخره لشکر 77 پیاده در منطقه سرپل دشمن در دارخوین و شمال بهمنشیر پیشروی می­کرد و نیروهای دشمن را به غرب کارون عقب می­راند. در حقیقت 3 هدف اصلی برای این عملیات پیش­بینی شده بود که عبارت بودند از: در منطقه دزفول تصرف ایستگاه رادار، در منطقه دشت آزادگان و سوسنگرد، تصرف بستان و در منطقه آبادان پاک کردن شرق کارون از نیروهای اشغالگر دشمن.

در بررسی­هایی که در قرارگاه مقدم جنوب با فرماندهان لشکرها به عمل آمد، چنین نتیجه گرفته شد که برای رسیدن به یک پیروزی چشمگیر که ارزش تبلیغات بین­المللی داشته باشد، بایستی یک حمله قاطع برای تصرف یک هدف مهم اجرا شود. برای این منظور 2 هدف مهم در نظر گرفته شد که شهر بستان و سرپل اشغالی دشمن در شمال آبادان بودند، اما به علت استقرار 2 لشکر زرهی (16 و 92) در منطقه دشت آزادگان، حمله به بستان مناسب­تر تشخیص داده شد. طرح عملیاتی بستان به وسیله قرارگاه مقدم جنوب تهیه و به لشکرهای 16 و 92 زرهی ابلاغ گردید. ولی فرمانده نیروی زمینی، اجرای عملیات تعرضی گسترده را تأیید نکرد و دستور داد تا حصول برتری رزمی کافی، همان تک­های محدود و محلی اجرا گردد. لذا اجرای طرح عملیاتی بستان متوقف شد و دستور داده شد، مأموریت­های تعیین شده در طرح عملیاتی ضربت در هر فرصت مناسب، به وسیله تیپ 84 پیاده برای تصرف تپه 350 در شمال شاوریه و دشت عباس و تپه رادار به وسیله لشکر 21 و تپه رقابیه به وسیله تیپ 2 زرهی زنجان و آبادی­های حسن صالح و جابر همدان در شرق بستان به وسیله لشکر 92 زرهی و پل الوان به وسیله لشکر 16 زرهی و خاک­ریزهای دشمن در جنوب دارخوین و شمال بهمنشیر به وسیله لشکر 77 پیاده اجرا گردد. در اجرای این دستور، اولین پیشروی به وسیله سپاه پاسداران دارخوین و عناصر لشکر 77 پیاده در جنوب دارخوین اجرا شد. این عملیات در 21 خرداد انجام گردید که در آن نیروهای متجاوز از جنوب آبادی سلمانیه و محمدیه در شرق کارون عقب رانده شدند و نیروهای ما حدود 2 کیلومتر به سمت جنوب پیشروی کردند و منطقه سرپل اشغالی دشمن را کمتر و محدودتر کردند. شرح این عملیات در کتاب مربوطه بیان شده است.

در همین ماه، پیشروی عناصر سپاه پاسداران و لشکر 77 پیاده در شمال بهمنشیر نیز اجرا شد و نیروهای دشمن تا 500 متری جنوب جاده ماهشهر آبادان عقب رانده شدند. به طور کلی هرگونه حرکات تعرضی نیروهای خودی با موفقیت نسبی همراه بود.

در دهه سوم خرداد حوادث مهمی رخ داد. بنی­صدر از مقام فرماندهی کل قوا عزل شد. گرچه عزل وی هیچ­گونه تأثیر منفی در روند عملیات نداشت. حتی از نظر انسجام رزمندگان غیر ارتشی و ارتشی مفیدتر هم بود، زیرا اصولاً روابط فرماندهی بنی­صدر با رزمندگان غیر ارتشی چندان حسنه نبود. ولی به هر حال یک تحول بزرگ در کادر فرماندهی نیروهای مسلح ج.ا.ا ایجاد شد که اثرات این تحول در نتایج عملیات رزمی و در میدان­های نبرد منفی نبود و عملیات تعرضی نیروهای خودی که از اردیبهشت ماه آغاز شده بود، با سرعت و وسعت بیشتر به سمت پیروزی‌های بزرگ‌تر، مانند عملیات ثامن‌الائمه (ع) و شکستن محاصره آبادان و فتح بستان پیش رفت. حادثه مهم دیگر که در آخر خرداد به وقوع پیوست، شهادت اسف بار دکتر چمران بود که بعد از تصرف روستای دهلاویه به وسیله گروه جنگ های نامنظم اتفاق افتاد. مشروح جریان این واقعه در کتاب عملیات لشکر 16 زرهی در طراح و غرب سوسنگرد بیان شده است.

عزل بنی­صدر از فرماندهی کل قوا ایجاب می­کرد، وضعیت جبهه­های جنگ و چگونگی ادامه جنگ مورد بررسی و ارزیابی قرار گیرد و تدابیر عملیاتی مناسب که برای حفظ دور عملیات تعرضی آغاز شده بود، اتخاذ گردد. برای این بررسی مرحوم حجت­الاسلام اشراقی از طرف رهبر کبیر انقلاب و فرماندهی کل قوا به خوزستان آمد و در قرارگاه لشکر 92 زرهی در اهواز شورای عالی فرماندهان تشکیل شد و مقرر گردید که در هر منطقه نبرد، عملیات تعرضی محدود ادامه یابد و از توقف و رکود جبهه­ها جلوگیری شود.

 

14- عملیات و حوادث مهم تیر 1360

در تیر 1360، اقدامات تعرضی مهمی به عمل نیامد و صحنه عملیات خوزستان تقریباً آرام و پدافند نیمه فعال بود. مشکل اساسی که برای نیروهای خودی وجود داشت، کمبود مهمات به خصوص مهمات جنگ­افزارهای ساخت کشورهای غربی بود. برای حل این مشکل برآوردهای ستادی تهیه می­شد و به رده­های بالاتر گزارش می­گردید و به یگان­های اجرایی تأکید می­شد که حداکثر صرفه­جویی در مصرف مهمات به عمل آورند. ضمناً در رده­های بالاتر اقدامات فعالی برای خرید مهمات از کشورهای مختلف و بالا بردن سطح تولید کارخانجات مهمات سازی داخلی به عمل آمد.

در تیرماه درباره طرح­های عملیاتی پیش­بینی شده و با توجه به مذاکرات و مشاوراتی که در خرداد ماه به عمل آمده بود، تقدم اجرای عملیات آفندی به منطقه طراح در شمال کرخه کور داده شده بود، لذا فعالیت ستادی و طرح­ریزی در منطقه لشکر 16 زرهی بیش­تر بود. این بررسی­ها تا اواخر دهه دوم تیرماه ادامه یافت و قرارگاه جنوب به کلیه یگان­های تابعه ابلاغ کرد، بر اساس طرح عملیاتی ضربت که در آن هدف­های محدود برای هریک از لشکرها و تیپ­های مستقل تعیین شده بود، طرح­های عملیاتی را تهیه و به قرارگاه جنوب ارسال نمایند. تقدم عملیات به منطقه لشکر 16 زرهی و تیپ 84 پیاده داده شده بود، ولی تا آخر تیرماه در هیج یک از مناطق نبرد خوزستان عملیات آفندی مهمی اجرا نشد. بروز ضعف در نیروهای دشمن هرچه بیشتر مشهود گردید و میل به اجرای عملیات تعرضی در یگان­های ما بیشتر شد. اما عامل بازدارنده مهم، کمبود مهمات بود و یگان­های ما مجبور بودند تا تأمین مهمات کافی از دست زدن به عملیات تهاجمی خودداری کنند، زیرا بعد از هر عملیات آفندی نیروهای ما، نیروهای متجاوز پاتک شدید می­کردند و برای دفع این پاتک­های دشمن، نیروهای ما مجبور بودند آتش شدید توپخانه و جنگ­افزارهای دیگر را اجرا کنند، در نتیجه مصرف مهمات بالا می­رفت.

 

15- عملیات و حوادث مهم در مرداد 1360

در بررسی­ها و برآورد وضعیتی که در تیرماه انجام شد، از مرداد ماه به مرحله اجرا گذاشته شد. در مرداد ماه 2 حمله محدود در خوزستان اجرا شد که یک حمله به وسیله لشکر 16 زرهی در منطقه طراح و یک حمله به وسیله تیپ 84 پیاده در منطقه شمال و دشت عباس و تپه 350 اجرا گردید. شرح این عملیات در کتاب­های جداگانه به نام عملیات لشکر 16 زرهی در طراح و غرب سوسنگرد و کتاب عملیات تیپ 84 پیاده گردآوری و تدوین گردیده است.

 

16- عملیات و حوادث مهم در شهریور 1360

مهم­ترین حادثه در شهریور ماه، ادامه عملیات لشکر 16 زرهی در غرب سوسنگرد و منطقه طراح بود که شرح این عملیات در کتاب مربوطه بیان شده است. اما در ادامه حرکت و پیشروی نیروهای ما در صحنه عملیات خوزستان، مسئله اصلی مورد نظر، اجرای یک عملیات مهم و سرنوشت­ساز حداقل در یک منطقه نبرد بود. برای این منظور 3 هدف کلی در خوزستان در نظر گرفته شده بود که عبارت بودند از: تصرف تپه رادار در غرب شوش، تصرف بستان در غرب سوسنگرد، عقب راندن نیروهای متجاوز از شرق رودخانه کارون در شمال بهمنشیر و شکستن محاصره آبادان، این 3 موضوع در تمام طول تابستان سال 60 تحت مطالعه و بررسی بود، تا اینکه بالاخره در شهریور ماه نیروی زمینی تصمیم گرفت عملیات سرنوشت­ساز را در شمال بهمنشیر برای شکستن محاصره آبادان اجرا کند. طرح عملیاتی لشکر 77 پیاده برای اجرای این مأموریت بررسی و تهیه گردید و به نام عملیات ثامن‌الائمه (ع) منتشر شد. این طرح در 5 مهرماه 1360 با موفقیت اجرا گردید و یک سال اول جنگ با موفقیت نسبی به پایان رسید. درحالی که وضعیت توان رزمی نیروهای ما نسبت به آغاز جنگ بسیار خوب شده بود. فرماندهی و کنترل در کلیه یگان­های ارتشی و نیروهای مردمی و سپاه پاسداران منسجم­تر و متشکل­تر شده بود. نیروی متجاوز برعکس، قسمت قابل ملاحظه­ای از توان رزمی خود را از دست داده بود. پرسنل آن فرسوده شده بودند و رویای قادسیه صدام بر باد رفته بود. یأس و نا امیدی در نیروهای دشمن و ایمان و اعتقاد و جرأت و شهامت بر نیروهای ما مستولی شده بود.

والسلام

 



   پاتک-[1]

 

حسینی، سیدیعقوب،1392،عملیات کلی، ایران سبز، تهران،ص65و71

[2]

 3- حسینی، سیدیعقوب،1392،عملیات کلی، ایران سبز، تهران،ص111  

نظرات  (۱)

باسلام وخداقوت ,چندمقاله اخیردرخصوص سالهای اول جنگ بسیارعالی بودند.امیدوارم ازاین دست مطالب که کمک به روشنگری تلاشهاورخدادهای روزهای آغازین جنگ توسط فرزندان ارتشی این سرزمین صورت گرفته بیش ازپیش درمعرض نمایش قراربدید.باتشکروخداقوت

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی